حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

آهو که شیر می‌خواهد!

 
آهو
  که می‌خواهد شکار ِ شیر شود 
 به دشت آکنده
            از این همه کفتار و گرگ،
آرام  کی ‌تواند باشد؟
 

ای حوادث اخیر جانِ پاکِ عاشقان! تو بهتری؟

ای حوادث اخیر جانِ پاکِ عاشقان!  تو بهتری ؟
از شما دلم، دلم گرفته است همچنان ،  تو بهتری ؟

بس کن ای مواظبت نکرده از غنیمت وجود انس !
ما که لطف خاص کم ندیده ایم از این خزان ،  تو بهتری ؟

واقعاً ‌به جا و راست گفته  اند این که روزگارِ دون
جایِ جاش ، پاک لامروّت است ناگهان ،  تو بهتری ؟

گرچه من دلم برای برگهای مهربانی ات بهار !
سخت دست تنگ می شود درخت جاودان !  تو بهتری ؟

با وجود این ولی نیازمند ناز هیچ کس مباد
پیکر شکسته بسته ات بهار خونچکان !  تو بهتری ؟

راه و رسم انس ویژه با معاشران واقعی ،‌ خدا !
عاقبت، چنین که هدیه شد مباد ارمغان ،  تو بهتری ؟

عقل من که قد نمی دهد برای بعدهای بعد از این
پیش از این ولی چنین نبوده بی گمان ،  تو بهتری ؟

ـ این زلال، ردپای چیست روی گونه های شور من ؟
ـ رنگ و طعم هشت سال دوستی بی امان ،  تو بهتری ؟

این دلی که دیگران به قدر وسع خود شکسته اند را
دست کم تو نشکن ای خدای خوب و مهربان !  تو بهتری ؟

دیگر این که دست دوستانه ای برایم از صمیم دل
واقعاً به جز شما کسی نمی دهد تکان ،  تو بهتری ؟

~

همرکاب با عصا و لاغر و تکیده ... در کنار میز
آخ: پوستین آشکار روی استخوان !  تو بهتری ؟

[روز، عصر، خارجی:] نمای کافه ای کنار جاده ـ با
یک ردیف صندلی، سه میز، چند سایه بان ،‌  تو بهتری ؟

 ـ خسته ام از این کویر!  ـ باز خسته ای؟   ـ چقدر هم!  و  بعد
طعم قند و چای تلخ ـ یک نما از استکان ـ   تو بهتری ؟

ـ حزن این صدا برای من چقدر آشناست [ داخلی ]
مال صفحه ی شماست ؟ ـ‌ رفت سمت پیشخوان ـ  تو بهتری ؟

...این شهیدی است یا صُدیف؟ تاج اصفهانی یا سراج؟
این گلوی حضرت سیاوش است یا بنان ؟
  تو بهتری؟

حسرتی شکفته از رفاقتی قدیم ـ آ...خ روزگار...
گوش می کنی؟ رسیده باز هم به « کاروان » ...  تو بهتری ؟

~ 

گفتم این ترانه از قبیل چامه و چکامه نیز نیست
گفت ماجرای عاشقانه ای است در میان ،  تو بهتری ؟

پوستین عشق روی شانه های لخت استخوان شعر
این خودش حدیث زنده ای است از مغان ،  تو بهتری ؟

دست کودکان شهر را بگیر در سماع باده ات
آه ای پدر! بگیر، بی شما نمی توان ،  تو بهتری ؟

دست نارسای طبع من چه دیر و دامنت چقدر دور!
اجتهاد واژه های بی ردا و طیلسان !  تو بهتری ؟

هیچ شاعری به اعتبار مدح یا به صرف مصلحت
در میان قلب هایمان نکرده آشیان ،  تو بهتری ؟

کار من گذشته از تعارفات مصطلح، ‌تو واقفی
حال، بعدِ هشت سال دوستیِ خوبمان ،  تو بهتری ؟

مثل خیلی از برادران اهل ذوق و فضل، آخرش
شعر هم برای امن عیش ما نشد دکان ،  تو بهتری ؟

  تجدید مطلع :

 
صلح ! ای مسافرت به سوفیای باستان !  تو بهتری ؟
ای عبارت از قبول عقل در قبال جان !   تو بهتری ؟

بعض دیرسال من به خاطرت شکفت در زمان شب
حالیا در این مقام، آفتاب بی کران !  تو بهتری ؟

گر چه ماه ساکت است و گرچه ساکت است ماهتاب
خیس از اضطراب تازه ای است شعله ی کتان ،  تو بهتری ؟

از سپیده دم، قرائتی معطر آمده است نزد پلک
شمع گفتگو شکفته در نگاه باغبان ،  تو بهتری ؟

مثل یک دقیقه خلسه زیرِ ماه، خیرگی به این نگاه
محرمانه است نرگسا! نمی شود بیان !  تو بهتری ؟

حالیا در این مقام و این اریکه، هی طواف می دهند
تاج خار را چهل پرنده، گرد شمعدان ،  تو بهتری ؟

حدس می زنم که دوره اش به سر رسیده است، دوره ی
استفاده از من و شما به نفع این و آن ،  تو بهتری ؟

استفاده از خطابه های زنده باد و مرده باد توده ها
استفاده از من و شما به جای نردبان ،  تو بهتری ؟

دور از اجتماع خشمگین ظلمت، آه سرزمین صلح!
دارد آفتاب می زند ـ ببین: چه شادمان ـ  تو بهتری ؟

 « ـ دور از اجتماع تک صدای سرب وسینه، بهترم ولی
صلح رخ نمی دهد عزیز من به رایگان ،‌
  تو بهتری ؟

صلح، با تکثر نظر، صلح با حقوق مانده ی بشر
در زمین که رخ نمی دهد، مگر در آسمان... !
  تو بهتری؟

بخیه بر وخامت کدام روی زخم می زنی طبیب؟
حال ما گذشته از معالجات توأمان ،
  تو بهتری ؟

شصت و هشت درس حفظ دارد از بهار مکتب پراگ
تا دهان سرمه را گشوده زخم بی زبان ،
  تو بهتری ؟

بنده در ازای درک میزبانی شما ولیِّ نعمتان
اعتراف می کنم شکسته پشت میزبان ،
  تو بهتری؟

در قبال ارتباط جالب خدایگان و بندگان
من خلاصه ناامیدم از زمین و  از زمان ،
  تو بهتری؟ »

 « ـ یعنی این که اتفاق روشنی قرار نیست رخ دهد؟
باز هم دوباره عزم ما و بزم شوکران ؟  تو بهتری ؟ 

  جبر مهلکی است این عتاب و یاس مفرطی است این خطاب
در هبوط این جزیره در میان خاکدان ،  تو بهتری ؟ »
 

۰ ۰ ۰

بگذریم، «تلک شقشقت...» ولی بعید نیست بشنویم
سررسیده است روز ناگزیر امتحان ،  تو بهتری ؟

ای ورایِ هست و بود !  پایتخت باغ اصلی وجود !
زیر گنبد کبود، ناجی کمک رسان !  تو بهتری ؟

فکر کن به دست پخت تازه ی قضا، به قدر روزگار
فکر کن به فقر روح ما و عسرت جهان ،  تو بهتری ؟

صلح ! ای نیاز جوهرانی طبیعت بشر ! بیا
سرنوشت این هزاره باش با کتاب و نان ،‌  تو بهتری ؟

 رخصت مناره ها و جلوت نماز اُنس: الصلا
شأن گفتگوی صبح در نفس اذان ،‌  تو بهتری ؟

۰

۰  
۰ ۰

۰

۰  

... ذبح رودخانه در مسیر باغ ارغوان !    تو بهتری
لب به خنده رغبتی مرا نمی دهد نشان ...... تو بهتری

***

پس‌نوشت:

این شعر طولانی از محمد رمضانی فرخانی است برای قیصر! از وبلاگ‌اش برداشتم که به تازگی دوباره راه افتاده...

وقتی در کوی دانشگاه تهران از قیصر دعوت کردیم برای حضور در یک شب ِ شعر، و آمد و از خاطرات ِ حضورش در آنجا گفت و خندید و خندیدیم و شعر خواند! من این شعر را برایش خواندم(مجری بودم مثلن!) در حالی که بغض وجودم را احاطه کرده‌بود و اشاره‌هایی که می‌کردم به او و قیصر مثل همیشه آرام نشسته بود و گوش می‌داد...

این شعر در هر بیت یک بار حال ِ همیشه‌پردرد ِ قیصر را می پرسد...

۲

سر در ِ این وبلاگ ِ قید من نیز شعری است از رمضانی ِ فرخانی...
در قید این کرشمه بمان، غیرممکن است / مقصود ما جلی است نهان غیرممکن است!

 

چراغِ ِ آویخته به رؤیای ِ شبانه‌!

 
Crows
 
 ۱
 
من را شریک ِ پرهیزت از این قصه بدان
که سهل نیست
       کمر راست کردن
               زیر ِ منحنی ِ آبی ِ
                   آکنده از فشار جاذبه
روی خطوطی که
                همیشه در تقاطع‌اند با هم
*
۲
 
غزلی بگو
 :
غزلی به خسته‌گی ِ قلیان ِ عصرگاهی ِ پاییز
که دود می‌کند خسته‌تر از چشم‌های کسی
                                  که روبه‌روست
                                                    در آینه
*
۳
 
اندوه ِ من به تمامی
              زیبایی ِ توست
*
۴
 
 هر روز پنج بار
خیس می‌شود پلک‌های مبارک‌ات
به میمنت حوضی آبی
   که تا به دست‌های تو
                خیز برمی‌دارد...
*
۵
 
فراموشم نکن
چراغ ِ رنگی ِ آویخته به رؤیای ِ شبانه‌ی من!
 
 
این‌ها مرتبط‌اند با هم، نه پنهان که روست ربط این کلمات ِ تنها...

کاش بابام دکتر ارنست بود!

 
 
کاش مثل ردپای ِ توی برف، محو می‌شدم / حذف می‌شدم
 کاش کسی با کلمات ِ من دوست می‌شد
 کاش این همه بی‌برگی سهم ما نبود
 کاش سمت ِ ما هم یک درخت داشت، بزرگ و مهربان
 کاش بابام دکتر ارنست بود اصلن
 نمی خوام
 کاش بود
 کاش گم می‌شدم و یکی که خیلی خوبه منو پیدا می کرد
 کاش برای ما که کفتر نیستیم هم یکی آب و دون می ریخت
دلم یه شهر ِ تمیز ِ ساحلی ِ مشرف به دریا می‌خواد
 با موج شکن‌های همیشه خیس
 یه چایخونه هم می‌زدم و همیشه تماشا می‌کردم
 دلم می خواد خب
 توی یه نشریه محلی هم قصه می‌نوشتم
 و عصرها هم به بچه‌ها شعر درس می دادم
 شبها هم می‌زدم به رؤیا
 رؤیاهای دیر و دور...
*
این نوشتار ِ یاهومسنجر ِ  دلتنگ ِ عصر ِ روز هجدهم ِ مهر ماه است

هزارتا!

 
 
 
 
هزارتا زنبور
 توی سرم
دارند دنبال مادرشون می‌گردند...

بالای کوه ِ موعود!

 
 
نتوانستن به نوشتن
غریب دردی‌ست
 
نباید ِ این خیابان را که رعایت نکنی
می‌شود همین بی‌خوابی ِ روزانه و شبانه
و خیال ِ ناآرام
و دستی که تنها می شود برای نوشتن ِ اندوه!
 
ماه
بالای کوه ِ موعود
بازگشاده تابش را
و پلنگ،
پلنگ خسته تنها
روی درخت ِ همیشه
خیره
ساکت
تنها
 

رو به پاییزی که می وزید!

 
روزگار ِ تلخ و شیرینی شده
باران جان!

درست مثل قهوه ای که در آن کافه رو به خیابان ِ باز نوشیدیم
رو به پاییزی که می وزید
رو به آرامشی که می باریدی
رو به سکوت ِ گام های آرام ِ دختری تنها
که می رفت

چه سرمای محوی
که خودش را در لبه فنجان
نشان می داد
به لبهات

و لبخندی که هیچگاه فراموشت نمی شد
با خودت بیاوری

باران جان!
روزگار ِ تلخ و شیرینی است...

...
 

عطر باران‌جان!

 

باران جان!
پلک که می‌زنی
عطری می‌پراکند مژگان‌ات
که نقل‌اش مرا
متهم به خواب و خیال می‌کند

تو پلک می‌زنی
و مرا توانی نیست
در مهار آتشی که
رگانم را فرا می گیرد

تو پلک می‌زنی
و من
خیس ِ هزار سال باران ِ نیامده
می‌شوم...

 

باران‌جان!

 
باران‌جان!
چه دوست دارمت
وقتی محبوسم می‌کنی
در ریسه‌ای منظم از قطرات
که پناه می‌گیرم
در سایه چتر
این چتر ِ دیرسال ِ تنها
درست مثل چشم‌هایی که
هر روز عصر
پیاده می‌آید دنبال شما
تا ابرهای دور...
 
 

باران جان!

 
 
 
یک‌ریز
باران جان!
یادت می‌آید یک ریز می‌باریدی
و داشتی مرا
در تنهایی‌ ِ خودم
از وسط به دو نیم می‌کردی؟
زمستان سردی بود
که نمی‌گذاشتی حتا
سیگاری روشن کنم

---
 
خیس
باران‌جان!
کوچ
تسکین این درد ِ کهنه نیست
می‌گذارم صدای تو بپیچد
در تو در توی لباسم
و پیچاپیچ ِ تنم
بی اعتنای عابران ِ شگفت زده‌ی آبان ماه
***
به شوق بوسه‌ی چای
و عطر لیمو
چشم‌هایم را می‌بندم
خیس!
 
---
 
ناودان
باران جان!
تو به ناودان که می‌رسی
دلهره مرا می‌گیرد
انگار زخم ِ هزار ساله‌ای
سر باز می‌کند
***
کفش‌هایم را می‌گیرم زیرش
و با پاهای خیس
شاید به خانه بر‌گردم
 
 
 

باران‌جان!

 
 
 
یک چیز بگویم باران‌جان!

دست مرا که گرفتی
و بردی
زیر آن درخت ِ تنها
در آن گرگ‌ومیش

- یادت که می‌آید؟-

و چاقو دادی
و گفتی
بکن!
و کندم!

**

اسمت حالا چه بزرگ شده‌است
بر درخت!
 

چادری که شب را سیاه کرده...

 

کلمات ِ من

دختری است که شرم آفتاب  

گونه اش را

سرخ می کند

ومی لرزند           

وقتی نفس به بوی شمعدانی های چشم کسی      

آغشته می کند 

     

کلمات من           

بیمار است          

وقتی     

حکایت باد است و

چادری  

که شب را          

سیاهی به وام داده 

و چشم های آهو را

...

ا

 

 

سهم تو!



گاه تنها
سهم تو می‌شود
اشاره‌ی پلکی بی‌نظیر
که در کتاب‌های افسانه‌ای ِ کهن
یافت می‌شود
که بروی
و برای خودت
بمیری!

طعم دخترک ِ چادرگلی!

 
 
 
 یک ستاره‌بارانی می‌شود
روزها این کوچه

وقتی  طعم دخترک ِ چادرگلی
می پیچد در دهان ِ کوچه

تا برسد به بقالی

و برگردد!

پیراهنی در باد!

 
 

ساعت 4 بامداد

قصر پادشاه مصر

بادی کمی سرد می‌وزد

؛
یوسف

آرام برآمده بر ایوان

پیراهنش را درآورده

 و برای دل‌بری

به دم ِ باد گرفته

 

یعقوب ِ بیچاره!

ستاره‌ای بر دست‌های باد ِ شرق!

 

 

 شب

که از عمق کافی برخوردار می‌شود

و پوست ِ  تردِ ماه

که می خورد به پلک‌هایم؛

 

شب‌بوست

که می‌دود در تنم، دلم، سرم

و حیاط می‌پیچد دور ِ پاهام

و آب

می‌پاشد به آسمان ِ تیره‌ی بنفش

 

و انبوهی ِ درختان ِ پرتقال
مبهوت ِ نعش ستاره‌‌ای که

بر دست‌های باد ِ شرق

تشییع می شود

 

تنها اشارتی کافی است...

 

تنها اشارتی کافی است
شاعران را
که  بزند به سرشان
و بروند پی کوه‌سوراخ‌کنی
                       به سبک فرهاد ِ کرمانشاهی
یا تور بیابانگردی با اشک و آه
                       به دنبال ِ شتر  ِ ناموس ِ مردم!

قزل آلای مسرور!

 

باله می جنباند

 قزل آلای مسرور

 می‌کوبد خود را به سنگ
و در سرمای بهاری رودخانه

 پیش می‌رود!

 

برای علی سعادت

 

به تله خرسی گیر کرده!

 

دستم حتا
  خوابش می‌آید

بی‌که نگران این همه

کارهای نکرده

                  باشد

رخوت

روی پلک‌های خسته‌‌ام

خودش را سنگین کرده

نوری نمی‌آید از هیچ سویی

بالاتر را که نگاه می‌کنم

خوفی سرد می‌نشیند روی پشتم


***

به تله خرسی گیر کرده

پاهای عابر

رو به کوچه ی بن‌بست

بی‌چراغ

بی فریاد

...

و فاطمه‌ای برای امور گسترش رحمت!

 

برای آفرینش

دمی تازه بدم معبود ِ من

سنگ‌ها دیگر روی هم بند نمی‌شوند

نوسازی بفرمایید لطفن!
*

شرار داغ باد

حاکمیت تام یافته

بر اندوه این بیابان
*

مریمی بفرست

که نخل‌های خشک را بارور کند

اسماعیلی که چشمه بجوشاند

از قلب سوزان این زمین

 

و فاطمه‌ای
که امور گسترش رحمتت را بر عهده گیرد
بر ما برانگیزان،
که باروری باغ‌هامان را
سبب شود
لاینقطع!

 

با همین پرستوهایی که آمده‌اند، برمی‌گردیم!

 

کسی نمی آید...

 

کسی نمی آید از این نزدیکی‌ها

  که دیگر این چشم‌ها

 به دوردست دراز نشوند

 

 کسی شبیه این کاج ِ جوان

 این پنجره‌ی پرنور

 این صبح بارانی

 

 شبیه ِ قلمی که روی میز است

 

 کسی نمی‌آید

 کسی که مثل این رگ‌های متورم

 خون بجوشد در خود

 گرم باشد مثل تن این ِ فنچ‌ها

 

 یا مثل برگ ساده باشد

 کسی که در نوع خودش بی‌نظیر باشد

 

 کسی نمی‌آید

 شبیه کارت تبریک‌های عید

 که نوشته‌شده باشد: به جان مادرم تند تند نوشتم

 

 کسی که اتصال بدهد

 گنگی نماز صبح را به رخوت عشا

 

 کسی که تا دلت تنگ شد

 آدرسی باشد که بروی و بنشینی

برابر سفره‌ای پهن

 

 کسی که پرده را کنار بزند

  و نور توزیع کند

 برای ملحفه‌های چروک

 برای خمیازه

 و نیمه‌عریانی ِ پاهای عابران شب

 

 کسی نمی‌آید

 

 آخر کسی نمی‌آید که مثل موسیقی ِ دریاش

 در حنجره باشد

 یا صدای تبری که می‌خورد به درخت

 و کوبش ِ دارکوب ِ جستجوگر کرم بر بلندای توسکا

 

 با همین پرستوهایی که آمده‌اند

 برمی‌گردیم

 خانه‌مان را به دوش می‌گیریم

 و برمی‌گردیم

 

 

بلوط!

 

کو کلمه‌ای
 که شادمانی بلوط پیر را
 از آفرینش میوه‌ای تازه
 برساند

 

ناودان صدای ضجه می‌ریزد به کوچه!

 

Green Night

دهانم
خاطرات دندان‌ها
با نان ِ خشکی مرور می‌کند
و گرگ‌ها در پشت چهارراه‌ها
هی با این چراغ قرمز ور می‌روند


پلیدی غریبی
در آمدن این باران است
که ناودان صدای ضجه می‌ریزد به کوچه امشب!

***

 می‌چرخم دور خودم
و دور سرم
و دور این همه رؤیا
دور این همه دور... نزدیک!

***

مرا نمی‌بری چرا
چرا نمی‌بری مرا
بوق ممتد این تلفن
چه می‌خواهد بگوید که ول نمی‌کند؟

***

و ترس من همه از این است
که تو نیایی
بعد ِ این همه هزارسالگی

*

می‌دانم نمی‌آیی


بازگشت، خیالی محال است!


وشب که بادها می‌رسند

یکهو هوا می‌شود گرگ و میش

و شبح آدمی چتر به دست

از دور نزدیک می‌شود...


***

 

بارانی نرم می‌آید انگاری

کسی در کسی مرده

و صدای پرنده‌ای تنها

می‌شکافد مه را


***

 

صدای گنگ چوپانان
             که به ده نزدیک می شوند

و زنگ خفه‌ی گردن بزهای گله
*

بازگشت، خیالی محال است

 

در می‌پیچدم دست‌های زنی...

 

تبر خدمتتان است آقا!
یک مقداری ریشه زیر پاهایم احساس می کنم، دکتر گفته اگر بزنمشان راحت تر نفس می‌کشم
و دیگر برای شنیدن صداها نیازی به تیز کردن گوش هایم ندارم


در می پیچدم دست های زنی
چادر!


چشم های دلم را که باز کردم گرد وخاک رفت تویش
و الان چند ماه ونیم و خورده ای است شب که می‌شود
کلیه سمت چپم یادش می‌رود که باید بخوابم و هی ادای سنگ در می‌آورد
که درد می‌کند منتهی الیه سمت پاهای دلم
که دستش به راه نمی‌رود که بخارد گلویش را
که تشنگی
فشارش راهی می‌آورد به نفسش


دستت رابه من بده
چشم هایت را من اگر بوسه نزده بودم
آبی!


بیا تو هم مشتت را که گره کرده‌ای،
چشم هایم آماده پذیرایی کبود است!
آن واکمن را هم بیاور ضبط صوتی تصویر را داشته باشد
که اگر گاهی خدای نکرده دلت گرفت
بروی سراغ تنهایی امامزاده قاسم و گریه کنی برای خودت
که هی می ترسی از روی دستهایش هم شرمنده شوی
چه برسد به این که باران نیامده کبوترها را پرواز دهی
که ملق بزنند
و بابایت دربیاید از اتاق
و ویلچیرش خوشحال شود که باد می خورد به چرخ‌هایش


خنجرت را که پیش امتحان کرده ای
آوخ رگهایم نفس نمی کشند دیگر
پرّه های بینی!


تصویرهای قدیمی گلهای یخ را بگذار توی آلبوم خانوادگی
و جای پدر و مادرت معرفی کن دیگر،
این روز ها کمتر کسی به این نکات توجه می کند
که حالا داروین راست می گوید یا نظریه پردازان بوزینه‌ی دیگر،
خرت و پرت هایت را هم جمع کن کم نیاوریم
وقتی شب شد و چراغ نداشتیم
و پایمان به چیزی گیر کرد بتوانیم سردمان نشود
و حواسمان به گلدان ها باشد


هیچ نشانه ای از جاده نیست
دورتر از این نمی شد بایستی که تصویرت را هی گم نکنم
گنگ!


دماغت را بکش بالا!
آخیش!
لبریز شده حجم اتاق از دودی که قلیان چاق کرده برای ریه هایم!
و حالا دیگر هر مسافری که برسد به این قهوه خانه
من خودم سیگارش را تعارف می کنم


غمگین نباش!
بوسیدن جرمی بود سنگین تر از زندگی ای که داشت
صدای نفس نفس!


سر بالایی که بروی همین می‌شود که نفست بگیرد
و هی بالا بیاوری دستها را به کمرت!
شوخی نکن
حوصله‌ی این همه دروغ‌لبخند‌های مردم را ندارم
بیا این توت فرنگی‌ها را که باغ‌مان زاییده در یک گوشه خلوت گلخانه،
با هم بزنیم به دیوار
تا از این یک رنگی در بیاید دستهایمان.


شب شده است
شروع شده است
شروع شده ام
شروع نمی شوی؟!

***

گاهی اوقات مرض ِ تکرار می‌گیرد آدم را، اصلن تاریخ هی نمی‌دانم چرا تکرار می شود و این مثلن شعر!
عکس: صحنه‌ای از فیلم آب‌های سیاه

عبای پرسیب‌ات را بتکان!

 

عبایت را
بر سر این جاده‌های مضطرب
                              بکش
تا تانک‌ها
در لانه‌هاشان
آرام بگیرند
ولبنان
شیر بنوشد؛ آسوده
از پستان مادر صلح!

***
مادام که چشمان تو باز است
سرو کوهی
میوه‌می‌دهد؛
                 سیب می آورد
این را گنجشک‌های بیروت
سوگند می‌خورند!

***
عبای پرسیب‌ات را بتکان!
کودکان پنج رنگ
تشنه‌ی سیب‌اند
سیب ِ سبز ِ روشن
روشن‌تر!

***
تعبیر شو
درخت ِ خجسته‌ی زیتون؛
شب تاریکی است!



 شعر از خودم، عکس از سایت امام صدر

آخر عصفور یخرج من غرناطة!

عیناک أخر ساحلین من البنفسج

1

عیناک .. آخر مرکبین یسافران
فهل هنالک من مکان ؟
إنی تعبت من التسکع فی محطات الجنون
وما وصلت إلى مکان ..
عیناک آخر فرصتین متاحتین
لمن یفکر بالهروب ..
وأنا .. أفکر بالهروب ..
عیناک آخر ما تبقى من عصافیر الجنوب
عیناک آخر ما تبقى من نجوم الصیف ،
آخر ما تبقى من حشیش البحر ،
آخر ما تبقى من حقول التبغ ،
آخر ما تبقى من دموع الأقحوان
عیناک آخر زفة شعبیة تجری
وآخر مهرجان ..

2
عیناک .. آخر ما تبقى من تراث العشق ،
آخر ما تبقى من مکاتیب الغرام
ویداک .. آخر دفترین من الحریر ..
علیهما ..
سجلت أحلى ما لدی من الکلام
العشق یکوینی ،کلوح التوتیاء ،
ولا أذوب ..
والشعر یطعننی بخنجره ..
وأرفض أن أتوب ..
إنى أحبک ..
یا التی اختزنت بعینیها بحیرات الجنوب
ظلی معی ..
حتى یظل البحر محتفظاً بزرقته
ویبقى الخوخ محتفظاً بنکهته ،
ویبقى وجه فاطمة
یحلق کالحمامة تحت أضواء الغروب
ظلی معی .. فلربما یأتی الحسین
وفی عباءته الحمائم ،والمباخر ،والطیوب
ووراءه تمشی المآذن ،والربى
وجمیع ثوار الجنوب ..

3
عیناک أخر ساحلین من البنفسج
والعواصف مزقتنی
فکرت أن الشعر ینقذنی ..
ولکن القصائد أغرقتنی ..
فکرت أن الحب یمکن أن یلملمنی
ولکن النساء تقاسمتنی ..
أ حبیبتی :
أعجوبة أن ألتقی امرأة بهذا اللیل ،
ترضى أن ترافقنی ..
وتغسلنی بأمطار الحنان
أعجوبة أن یکتب الشعراء فی هذا الزمان .
أعجوبة أن القصیدة لا تزال
تمر من بین الحرائق والدخان
تنط من فوق الحواجز ،والمخافر ،والهزائم ،
کالحصان
أعجوبة .. أن الکتابة لا تزال ..
برغم شمشمة الکلاب ..
ورغم أقبیة المباحث ،
مصدراً للعنفوان ...

4
الماء فی عینیک زیتی ..
رمادی ..
نبیذی ..
وأشرعتی دموع
وأنا على سطح السفینة ،
مثل عصفور یتیم
لا یفکر بالرجوع ..
بیروت أرملة العروبة
والحواجز ،
والطوائف،
والجریمة ،والجنون ..
بیروت تذبح فی سریر زفافها
والناس حول سریرها متفرجون
بیروت ..
تنزف کالدجاجة فی الطریق ،
فأین فر العاشقون ؟
بیروت تبحث عن حقیقتها ،
وتبحث عن قبیلتها ..
وتبحث عن أقاربها ..
ولکن الجمیع منافقون ..

5
عیناک .. آخر ما تبقى من شتول النخل
فی وطنی الحزین
وهواک أجمل ثورة بیضاء ..
تعلن من ملایین السنین
کونی معی امرأة ..
یغطی وجهها وجه الصباح
کونی معی شعراً
یسافر دائماً عکس الریاح ..
کونی معی غجریة ،بدویة . وحشیة
کونی معی جنیة
لا یبلغ العشاق ذروة عشقهم
إلا إذا التحقوا بصف الغاضبین ..
أ حبیبتی :
إنی لأعلن أن ما فی الأرض من عنب وتین
حق لکل المعدمین
وبأن کل الشعر .. کل النثر ..
کل الکحل فی العینین ..
کل اللؤلؤ المخبوء فی النهدین ..
کل العشب ،کل الیاسمین
حق لکل الحالمین
کونی معی ..
ولسوف أعلن أن شمس الله ،
تشبه فی استدارتها رغیف الجائعین
ولسوف أعلن دونما حرج
بأن الشعر أقوى من جمیع الحاکمین ...

بیروت 21/10/1984

****
حیفم آمد از این قصیده‌ی نزار قبانی، عربی است از بابیلون برای ترجمه استفاده کنید تا شاید روزگاری خودم ترجمه‌اش کردم...

خیس و اندوهگین!

 

 

به سادگی رهایم می‌کنی

در حجم شلوغ این خیابان

-خیس و اندوهگین -

بی‌ پناه ِ چتر و پیراهن

***

بیچارگی‌ ِ عصرگاهی خیابان ِ ویترین‌های ِ فوق‌سنگین با ماشین‌های ِ مدل بالای ِ تحقیر؛

برای‌ ِتان مباد!

‌عکس: خودم

خانم صبور!

 

هیمه را افزون می کنم

سلام خانم ِ صبور!

خجل ِ این همه نگرانی‌ام در چشمان ِ شما

هیمه‌های بخاری را

                       کمی بیشتر می‌کنم

که سرخی ِ گونه‌هایتان را

                       از گرما بیانگارند...

 

آب

 

 

از این همه کلمات که در سرم می‌پیچد

و این‌همه خیابان که هموار شده راهشان به چشم‌هام

به تبی راضی هستم

که گرم کند

اتصال لبانم را

با این چای هزار سال مانده

 **

چیزی از تو نمی‌خواهم

جز نوشیدن ِ نیم‌جرعه‌ای آب

از کاسه‌ی دستانت...

که رفته‌بود!

 

Untitled (Walking Woman) - Jon Schueler

 

برگی می‌چرخد که بیفتد روی خیابان ِ سرد

و سری بازمی‌گردد به پشت‌سر

تا رد دردی را دنبال کند تا چشم‌های کسی

که نبود

که رفته‌بود

 

نقاشی از Jon Schueler

 

آهو جان!

 

آهو جان!

پلنگ‌ بشو نیستم دیگر.

دست از سر من برمی‌داری؟

تازه!

تو که دندانت تیزتر است در بازار این همه صید لاغر...

***

در این شبی که جاده به پس می‌رود

تمام کلماتم

به ماه آمیخته

به معصومیت خاطراتی دور..


 

بغض ِخالص!

 خلوص!

استادم حسین مشرقی می‌فرمود:

در بغض هم خلوص داشته‌باش!

این، برای دوستان ِ وبلاگ‌نویسم به‌وِیژه آنها که در ظاهر یا باطن درد دین دارند پند غریبی است! 

 و نیز فرمود: کین‌ورزی جز برای خدا، چیزی جز هدر روح و جان نیست!

دوستی هزار ساله با کلمات!

 

می‌خواهم

 دوستی 

هزارساله ام

را

 با کلمات

  به هم بزنم

از

 تو

 چیزی

برای

من 

ندارند

 دیگر

                                      که بگویند...

 

جانمی، آن قدر زیبایی که نزدیک است باران ببارد!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آه مارسیا،

می خواهم زیبایی بلند طلایی‌ات

تدریس شود در دبیرستان

این طور بچه ها یاد می گیرند که خدا

مثل موسیقی توی پوست زندگی می‌کند

دوست دارم کارنامه‌های دبیرستان

شبیه این باشند:

بازی کردن با چیزهای شیشه‌ای لطیف

۲۰

جادوی کامپیوتر

۲۰

نامه نوشتن به آنها که عاشق‌شان هستی

۲۰

تحقیق درباره‌ی ماهی

۲۰

زیبایی بلند طلایی مارسیا

۲۰+!

 شعر: ریچارد براتیگان، ترجمه‌ی علیرضا بهنام

نقاشی:Pierre-Auguste Renoir (1841-1919) (از سایت  www.artmall2000.com)

هنوز پلک‌های دخترک...!

 

برای آیت دوست دیرینه‌سال ِ تا فردا::

 

Moon & weeping willow ماه ِ مجنون

 

سمت ِ من

نه برف و نه باد

دلهره است که می وزد

و شومی ِ حضور ِ فانوس ِ خاموش

و این همه درخت

با سایه‌های باریده بر خیابان

 و نیمکت‌های بی مسافر ِ هر عصر

و ریگی که مهیبانه پایم را می خورد

 

نمی شود آیا

 شبیه شهاب آن شبی باز

 فرود بیایم در انتهاتر ِ زمین

 

هنوز پلک‌های دخترک

می خورد به سرمای پشت این شیشه

 

مسافری نیامده هنوز

از هزار سال پیش

و ماه در حیاط گیرکرده به شاخه ها در آب

 

و هی پلک‌های دخترک می خورد به پشت این شیشه

 

سبک نمی شود

دست هایش

که بیاورد بالا

بکشد به صورتش

رودخانه‌ای از شور

و بارانی که نمی آید

و پلکی که می خورد به بلور ِ این پنجره

 

رنگ زمین به ناگهان پرید

و باد

 پیچید به گیسوان دخترکی در دورتر ِ این جاده‌های راحت

باد...

 

چه دعاهایی بلدید که می‌تواند کمک کند؟

 

اللهم‌ارزقنی حج بیتک‌الحرام!

چه دعاهایی بلدید که می‌تواند کمک کند؟

دو روز مانده به قرعه‌کشی...

 

شاپرک در تاکسی!

 

دوستان زیادی ایمیلن، چتن، مسیجن، تلفنن و ... گفتند که این عکس را نفهمیده‌اند که موضوعش چیست:

شاپرک در تاکسی

این عکس مربوط به یک شاپرک یا پروانه کوچک است که  روی سقف پیکان کنار لامپ وسط نشسته‌است.
همین!

 

تو رو حضرت عباس، تو رو جون مادرت!

 

عکس به شدت تزئینی است!

با من صنما - تو رو حضرت عباس!، تو رو جون مادرت! جون هرکی که دوست داری!- دل یکدله کن

گر سر ننهم، آن‌گه گله کن!

سروده شده با همکاری مولانا

 

تف به این روزگار!

 

حال همه‌ی ما خوب است

اما تف به این روزگار!

  • با الهام از سید علی صالحی(شاعر)
  •  و علی منتظری(رئیس جهاد دانشگاهی کشور)

 

 

شبیه همین پرنده‌های نزدیک!

 سهم من

-شبیه همین پرنده‌های نزدیک-

 نوشیدن آبی است...

دغدغه‌ی دیگری نیست!

خواب هزار ساله‌ می‌خواهم...

 مولای یا مولای!

 

آرامش ِ همیشه‌ی من! بگذار تا من...

 

Image hosting by TinyPic

آرامش ِ همیشه‌ی من! بگذار تا من شبی دوباره در آغوش‌ات...
تا داستان ِ این تن ِ تنها را با بوسه‌هام پچپچه در گوش‌ات...


هی ابر ابر بوسه ببارم مست بر شانه‌هات، گردن و لب‌هایت
بر پلک‌های بسته و پیشانی‌ت، انگشت‌هات، گونه، بناگوش‌ات...


بگذار روی آتش ِ دستان‌ات هی قطره
                                        ‌‌    قطره
                                                   سر بروم از من
هی قطره
       قطره
              حل بشوم در تو، در چشم‌های خیره‌ی خاموش‌ات


ای آسمان ِ روشن ِ دور از دست! برگرد در مدار ِ تن ِ من تا
یک کهکشان ستاره بکارد باز انگشت‌هام روی سر و دوش‌ات


گفتی به فکر ِ زندگی‌ام باشم... گفتی که باز سعی کنم...
اما
تو پاره‌های پیکر من هستی، آخر بگو چطور فراموش‌ات...؟!

                                                        شهریور ۸۵

شعر از فاطمه حق‌وردیان/ نقل و نقد از و در وبلاگ پایین


 

چه می‌خواهی؟!

 

 

چه می‌خواهی از این حال خرابُم؟

 

اونی که چترو اختراع کرد!

Umbrella in rain image

اونی که چترو اختراع کرد عاشق بود؟

نه عزیز دلم،

آدم بود!

شعر از زنده‌یاد حسین پناهی

عکس از اینجا

 

دعاى جوشن کبیر

دعاى جوشن کبیر

1 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا کَرِیمُ یَا مُقِیمُ یَا عَظِیمُ یَا قَدِیمُ یَا عَلِیمُ یَا حَلِیمُ یَا حَکِیمُ سُبْحَانَکَ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ 2 یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ یَا رَافِعَ الدَّرَجَاتِ یَا وَلِیَّ الْحَسَنَاتِ یَا غَافِرَ الْخَطِیئَاتِ یَا مُعْطِیَ الْمَسْأَلاتِ یَا قَابِلَ التَّوْبَاتِ یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ یَا عَالِمَ الْخَفِیَّاتِ یَا دَافِعَ الْبَلِیَّاتِ 3 یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ یَا خَیْرَ الْفَاتِحِینَ یَا خَیْرَ النَّاصِرِینَ یَا خَیْرَ الْحَاکِمِینَ یَا خَیْرَ الرَّازِقِینَ یَا خَیْرَ الْوَارِثِینَ یَا خَیْرَ الْحَامِدِینَ یَا خَیْرَ الذَّاکِرِینَ یَا خَیْرَ الْمُنْزِلِینَ یَا خَیْرَ الْمُحْسِنِینَ 4 یَا مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَ الْجَمَالُ یَا مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْکَمَالُ یَا مَنْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الْجَلالُ یَا مَنْ هُوَ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ یَا مُنْشِئَ السَّحَابِ الثِّقَالِ یَا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ یَا مَنْ هُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ یَا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْعِقَابِ یَا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ یَا مَنْ عِنْدَهُ أَمُّ الْکِتَابِ 5 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا دَیَّانُ یَا بُرْهَانُ یَا سُلْطَانُ یَا رِضْوَانُ یَا غُفْرَانُ یَا سُبْحَانُ یَا مُسْتَعَانُ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الْبَیَانِ 6 یَا مَنْ تَوَاضَعَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ یَا مَنِ اسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ یَا مَنْ ذَلَّ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ یَا مَنْ خَضَعَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِهَیْبَتِهِ یَا مَنِ انْقَادَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ مِنْ خَشْیَتِهِ یَا مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبَالُ مِنْ مَخَافَتِهِ یَا مَنْ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ بِأَمْرِهِ یَا مَنِ اسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِإِذْنِهِ یَا مَنْ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ یَا مَنْ لا یَعْتَدِی عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِهِ 7 یَا غَافِرَ الْخَطَایَا یَا کَاشِفَ الْبَلایَا یَا مُنْتَهَى الرَّجَایَا یَا مُجْزِلَ الْعَطَایَا یَا وَاهِبَ الْهَدَایَا یَا رَازِقَ الْبَرَایَا یَا قَاضِیَ الْمَنَایَا یَا سَامِعَ الشَّکَایَا یَا بَاعِثَ الْبَرَایَا یَا مُطْلِقَ الْأُسَارَى 8 یَا ذَا الْحَمْدِ وَ الثَّنَاءِ یَا ذَا الْفَخْرِ وَ الْبَهَاءِ یَا ذَا الْمَجْدِ وَ السَّنَاءِ یَا ذَا الْعَهْدِ وَ الْوَفَاءِ یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضَاءِ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الْعَطَاءِ یَا ذَا الْفَصْلِ وَ الْقَضَاءِ یَا ذَا الْعِزِّ وَ الْبَقَاءِ یَا ذَا الْجُودِ وَ السَّخَاءِ یَا ذَا الْآلاءِ وَ النَّعْمَاءِ 9 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مَانِعُ یَا دَافِعُ یَا رَافِعُ یَا صَانِعُ یَا نَافِعُ یَا سَامِعُ یَا جَامِعُ یَا شَافِعُ یَا وَاسِعُ یَا مُوسِعُ 10 یَا صَانِعَ کُلِّ مَصْنُوعٍ یَا خَالِقَ کُلِّ مَخْلُوقٍ یَا رَازِقَ کُلِّ مَرْزُوقٍ یَا مَالِکَ کُلِّ مَمْلُوکٍ یَا کَاشِفَ کُلِّ مَکْرُوبٍ یَا فَارِجَ کُلِّ مَهْمُومٍ یَا رَاحِمَ کُلِّ مَرْحُومٍ یَا نَاصِرَ کُلِّ مَخْذُولٍ یَا سَاتِرَ کُلِّ مَعْیُوبٍ یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ 11 یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی یَا رَجَائِی عِنْدَ مُصِیبَتِی یَا مُونِسِی عِنْدَ وَحْشَتِی یَا صَاحِبِی عِنْدَ غُرْبَتِی یَا وَلِیِّی عِنْدَ نِعْمَتِی یَا غِیَاثِی عِنْدَ کُرْبَتِی یَا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی یَا غَنَائِی عِنْدَ افْتِقَارِی یَا مَلْجَئِی عِنْدَ ضْطِرَارِی یَا مُعِینِی عِنْدَ مَفْزَعِی 12 یَا عَلامَ الْغُیُوبِ یَا غَفَّارَ الذُّنُوبِ یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ یَا طَبِیبَ الْقُلُوبِ یَا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ یَا أَنِیسَ الْقُلُوبِ یَا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ یَا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ 13 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا جَلِیلُ یَا جَمِیلُ یَا وَکِیلُ یَا کَفِیلُ یَا دَلِیلُ یَا قَبِیلُ یَا مُدِیلُ یَا مُنِیلُ یَا مُقِیلُ یَا مُحِیلُ 14 یَا دَلِیلَ الْمُتَحَیِّرِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ یَا جَارَ الْمُسْتَجِیرِینَ یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ یَا عَوْنَ الْمُؤْمِنِینَ یَا رَاحِمَ الْمَسَاکِینِ یَا مَلْجَأَ الْعَاصِینَ یَا غَافِرَ الْمُذْنِبِینَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ 15 یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ یَا ذَا الْفَضْلِ وَ الامْتِنَانِ یَا ذَا الْأَمْنِ وَ الْأَمَانِ یَا ذَا الْقُدْسِ وَ السُّبْحَانِ یَا ذَا الْحِکْمَةِ وَ الْبَیَانِ یَا ذَا الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ یَا ذَا الْحُجَّةِ وَ الْبُرْهَانِ یَا ذَا الْعَظَمَةِ وَ السُّلْطَانِ یَا ذَا الرَّأْفَةِ وَ الْمُسْتَعَانِ یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الْغُفْرَانِ 16 یَا مَنْ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ هُوَ إِلَهُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ هُوَ صَانِعُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ هُوَ قَبْلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ هُوَ بَعْدَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ هُوَ فَوْقَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ هُوَ عَالِمٌ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ هُوَ قَادِرٌ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ هُوَ یَبْقَى وَ یَفْنَى کُلُّ شَیْ‏ءٍ 17 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُؤْمِنُ یَا مُهَیْمِنُ یَا مُکَوِّنُ یَا مُلَقِّنُ یَا مُبَیِّنُ یَا مُهَوِّنُ یَا مُمَکِّنُ یَا مُزَیِّنُ یَا مُعْلِنُ یَا مُقَسِّمُ 18 یَا مَنْ هُوَ فِی مُلْکِهِ مُقِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی سُلْطَانِهِ قَدِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی جَلالِهِ عَظِیمٌ یَا مَنْ هُوَ عَلَى عِبَادِهِ رَحِیمٌ یَا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصَاهُ حَلِیمٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجَاهُ کَرِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی صُنْعِهِ حَکِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی حِکْمَتِهِ لَطِیفٌ یَا مَنْ هُوَ فِی لُطْفِهِ قَدِیمٌ 19 یَا مَنْ لا یُرْجَى إِلا فَضْلُهُ یَا مَنْ لا یُسْأَلُ إِلا عَفْوُهُ یَا مَنْ لا یُنْظَرُ إِلا بِرُّهُ یَا مَنْ لا یُخَافُ إِلا عَدْلُهُ یَا مَنْ لا یَدُومُ إِلا مُلْکُهُ یَا مَنْ لا سُلْطَانَ إِلا سُلْطَانُهُ یَا مَنْ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ یَا مَنْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْمُهُ یَا مَنْ لَیْسَ أَحَدٌ مِثْلَهُ 20 یَا فَارِجَ الْهَمِّ یَا کَاشِفَ الْغَمِّ یَا غَافِرَ الذَّنْبِ یَا قَابِلَ التَّوْبِ یَاخَالِقَ الْخَلْقِ یَا صَادِقَ الْوَعْدِ یَا مُوفِیَ الْعَهْدِ یَا عَالِمَ السِّرِّ یَا فَالِقَ الْحَبِّ یَا رَازِقَ الْأَنَامِ 21 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَلِیُّ یَا وَفِیُّ یَا غَنِیُّ یَا مَلِیُّ یَا حَفِیُّ یَا رَضِیُّ یَا زَکِیُّ یَا بَدِیُّ یَا قَوِیُّ یَا وَلِیُّ 22 یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ یَا مَنْ سَتَرَ الْقَبِیحَ یَا مَنْ لَمْ یُؤَاخِذْ بِالْجَرِیرَةِ یَا مَنْ لَمْ یَهْتِکِ السِّتْرَ یَا عَظِیمَ الْعَفْوِ یَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ یَا صَاحِبَ کُلِّ نَجْوَى یَا مُنْتَهَى کُلِّ شَکْوَى 23 یَا ذَا النِّعْمَةِ السَّابِغَةِ یَا ذَا الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ یَا ذَا الْمِنَّةِ السَّابِقَةِ یَا ذَا الْحِکْمَةِ الْبَالِغَةِ یَا ذَا الْقُدْرَةِ الْکَامِلَةِ یَا ذَا الْحُجَّةِ الْقَاطِعَةِ یَا ذَا الْکَرَامَةِ الظَّاهِرَةِ یَا ذَا الْعِزَّةِ الدَّائِمَةِ یَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینَةِ یَا ذَا الْعَظَمَةِ الْمَنِیعَةِ 24 یَا بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ یَا جَاعِلَ الظُّلُمَاتِ یَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ یَا سَاتِرَ الْعَوْرَاتِ یَا مُحْیِیَ الْأَمْوَاتِ یَا مُنْزِلَ الْآیَاتِ یَا مُضَعِّفَ الْحَسَنَاتِ یَا مَاحِیَ السَّیِّئَاتِ یَا شَدِیدَ النَّقِمَاتِ 25 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُصَوِّرُ یَا مُقَدِّرُ یَا مُدَبِّرُ یَا مُطَهِّرُ یَا مُنَوِّرُ یَا مُیَسِّرُ یَا مُبَشِّرُ یَا مُنْذِرُ یَا مُقَدِّمُ یَا مُؤَخِّرُ 26 یَا رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یَا رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحَرَامِ یَا رَبَّ النُّورِ وَ الظَّلامِ یَا رَبَّ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامِ یَا رَبَّ الْقُدْرَةِ فِی الْأَنَامِ 27 یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ یَا أَعْدَلَ الْعَادِلِینَ یَا أَصْدَقَ الصَّادِقِینَ یَا أَطْهَرَ الطَّاهِرِینَ یَا أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ یَا أَشْفَعَ الشَّافِعِینَ یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ 28 یَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ یَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یَا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ یَا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یَا غِیَاثَ مَنْ لا غِیَاثَ لَهُ یَا فَخْرَ مَنْ لا فَخْرَ لَهُ یَا عِزَّ مَنْ لا عِزَّ لَهُ یَا مُعِینَ مَنْ لا مُعِینَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا أَمَانَ مَنْ لا أَمَانَ لَهُ 29 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَاصِمُ یَا قَائِمُ یَا دَائِمُ یَا رَاحِمُ یَا سَالِمُ یَا حَاکِمُ یَا عَالِمُ یَا قَاسِمُ یَا قَابِضُ یَا بَاسِطُ یَا عَاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ یَا رَاحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ یَا غَافِرَ مَنِ اسْتَغْفَرَهُ یَا نَاصِرَ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ یَا حَافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ یَا مُکْرِمَ مَنِ اسْتَکْرَمَهُ یَا مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ یَا صَرِیخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ یَا مُعِینَ مَنِ اسْتَعَانَهُ یَا مُغِیثَ مَنِ اسْتَغَاثَهُ 31 یَا عَزِیزا لا یُضَامُ یَا لَطِیفا لا یُرَامُ یَا قَیُّوما لا یَنَامُ یَا دَائِما لا یَفُوتُ یَا حَیّا لا یَمُوتُ یَا مَلِکا لا یَزُولُ یَا بَاقِیا لا یَفْنَى یَا عَالِما لا یَجْهَلُ یَا صَمَدا لا یُطْعَمُ یَا قَوِیّا لا یَضْعُفُ 32 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا أَحَدُ یَا وَاحِدُ یَا شَاهِدُ یَا مَاجِدُ یَا حَامِدُ یَا رَاشِدُ یَا بَاعِثُ یَا وَارِثُ یَا ضَارُّ یَا نَافِعُ 33 یَا أَعْظَمَ مِنْ کُلِّ عَظِیمٍ یَا أَکْرَمَ مِنْ کُلِّ کَرِیمٍ یَا أَرْحَمَ مِنْ کُلِّ رَحِیمٍ یَا أَعْلَمَ مِنْ کُلِّ عَلِیمٍ یَا أَحْکَمَ مِنْ کُلِّ حَکِیمٍ یَا أَقْدَمَ مِنْ کُلِّ قَدِیمٍ یَا أَکْبَرَ مِنْ کُلِّ کَبِیرٍ یَا أَلْطَفَ مِنْ کُلِّ لَطِیفٍ یَا أَجَلَّ مِنْ کُلِّ جَلِیلٍ یَا أَعَزَّ مِنْ کُلِّ عَزِیزٍ 34 یَا کَرِیمَ الصَّفْحِ یَا عَظِیمَ الْمَنِّ یَا کَثِیرَ الْخَیْرِ یَا قَدِیمَ الْفَضْلِ یَا دَائِمَ اللُّطْفِ یَا لَطِیفَ الصُّنْعِ یَا مُنَفِّسَ الْکَرْبِ یَا کَاشِفَ الضُّرِّ یَا مَالِکَ الْمُلْکِ یَا قَاضِیَ الْحَقِّ 35 یَا مَنْ هُوَ فِی عَهْدِهِ وَفِیٌّ یَا مَنْ هُوَ فِی وَفَائِهِ قَوِیٌّ یَا مَنْ هُوَ فِی قُوَّتِهِ عَلِیٌّ یَا مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ قَرِیبٌ یَا مَنْ هُوَ فِی قُرْبِهِ لَطِیفٌ یَا مَنْ هُوَ فِی لُطْفِهِ شَرِیفٌ یَا مَنْ هُوَ فِی شَرَفِهِ عَزِیزٌ یَا مَنْ هُوَ فِی عِزِّهِ عَظِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی عَظَمَتِهِ مَجِیدٌ یَا مَنْ هُوَ فِی مَجْدِهِ حَمِیدٌ 36 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا کَافِی یَا شَافِی یَا وَافِی یَا مُعَافِی یَا هَادِی یَا دَاعِی یَا قَاضِی یَا رَاضِی یَا عَالِی یَا بَاقِی 37 یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ خَاضِعٌ لَهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ خَاشِعٌ لَهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ کَائِنٌ لَهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ مَوْجُودٌ بِهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ مُنِیبٌ إِلَیْهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ خَائِفٌ مِنْهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ قَائِمٌ بِهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ صَائِرٌ إِلَیْهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ هَالِکٌ إِلا وَجْهَهُ 38 یَا مَنْ لامَفَرَّ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَفْزَعَ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَقْصَدَ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَنْجَى مِنْهُ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا یُرْغَبُ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِهِ یَا مَنْ لا یُسْتَعَانُ إِلا بِهِ یَا مَنْ لا یُتَوَکَّلُ إِلا عَلَیْهِ یَا مَنْ لا یُرْجَى إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُعْبَدُ إِلا هُوَ 39 یَا خَیْرَ الْمَرْهُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَرْغُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَطْلُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَسْئُولِینَ یَا خَیْرَ الْمَقْصُودِینَ یَا خَیْرَ الْمَذْکُورِینَ یَا خَیْرَ الْمَشْکُورِینَ یَا خَیْرَ الْمَحْبُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَدْعُوِّینَ یَا خَیْرَ الْمُسْتَأْنِسِینَ 40 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا غَافِرُ یَا سَاتِرُ یَا قَادِرُ یَا قَاهِرُ یَا فَاطِرُ یَا کَاسِرُ یَا جَابِرُ یَا ذَاکِرُ یَا نَاظِرُ یَا نَاصِرُ 41 یَا مَنْ خَلَقَ فَسَوَّى یَا مَنْ قَدَّرَ فَهَدَى یَا مَنْ یَکْشِفُ الْبَلْوَى یَا مَنْ یَسْمَعُ النَّجْوَى یَا مَنْ یُنْقِذُ الْغَرْقَى یَا مَنْ یُنْجِی الْهَلْکَى یَا مَنْ یَشْفِی الْمَرْضَى یَا مَنْ أَضْحَکَ وَ أَبْکَى یَا مَنْ أَمَاتَ وَ أَحْیَا یَا مَنْ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثَى 42 یَا مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ سَبِیلُهُ یَا مَنْ فِی الْآفَاقِ آیَاتُهُ یَا مَنْ فِی الْآیَاتِ بُرْهَانُهُ یَا مَنْ فِی الْمَمَاتِ قُدْرَتُهُ یَا مَنْ فِی الْقُبُورِ عِبْرَتُهُ یَا مَنْ فِی الْقِیَامَةِ مُلْکُهُ یَا مَنْ فِی الْحِسَابِ هَیْبَتُهُ یَا مَنْ فِی الْمِیزَانِ قَضَاؤُهُ یَا مَنْ فِی الْجَنَّةِ ثَوَابُهُ یَا مَنْ فِی النَّارِ عِقَابُهُ 43 یَا مَنْ إِلَیْهِ یَهْرُبُ الْخَائِفُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَقْصِدُ الْمُنِیبُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَرْغَبُ الزَّاهِدُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَلْجَأُ الْمُتَحَیِّرُونَ یَا مَنْ بِهِ یَسْتَأْنِسُ الْمُرِیدُونَ یَا مَنْ بِهِ یَفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ یَا مَنْ فِی عَفْوِهِ یَطْمَعُ الْخَاطِئُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَسْکُنُ الْمُوقِنُونَ یَا مَنْ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ 44 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا حَبِیبُ یَا طَبِیبُ یَا قَرِیبُ یَا رَقِیبُ یَا حَسِیبُ یَا مَهِیبُ [مُهِیبُ‏] یَا مُثِیبُ یَا مُجِیبُ یَا خَبِیرُ یَا بَصِیرُ 45 یَا أَقْرَبَ مِنْ کُلِّ قَرِیبٍ یَا أَحَبَّ مِنْ کُلِّ حَبِیبٍ یَا أَبْصَرَ مِنْ کُلِّ بَصِیرٍ یَا أَخْبَرَ مِنْ کُلِّ خَبِیرٍ یَا أَشْرَفَ مِنْ کُلِّ شَرِیفٍ یَا أَرْفَعَ مِنْ کُلِّ رَفِیعٍ یَا أَقْوَى مِنْ کُلِّ قَوِیٍّ یَا أَغْنَى مِنْ کُلِّ غَنِیٍّ یَا أَجْوَدَ مِنْ کُلِّ جَوَادٍ یَا أَرْأَفَ مِنْ کُلِّ رَءُوفٍ 46 یَا غَالِبا غَیْرَ مَغْلُوبٍ یَا صَانِعا غَیْرَ مَصْنُوعٍ یَا خَالِقا غَیْرَ مَخْلُوقٍ یَا مَالِکا غَیْرَ مَمْلُوکٍ یَا قَاهِرا غَیْرَ مَقْهُورٍ یَا رَافِعا غَیْرَ مَرْفُوعٍ یَا حَافِظا غَیْرَ مَحْفُوظٍ یَا نَاصِرا غَیْرَ مَنْصُورٍ یَا شَاهِدا غَیْرَ غَائِبٍ یَا قَرِیبا غَیْرَ بَعِیدٍ 47 یَا نُورَ النُّورِ یَا مُنَوِّرَ النُّورِ یَا خَالِقَ النُّورِ یَا مُدَبِّرَ النُّورِ یَا مُقَدِّرَ النُّورِ یَا نُورَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا قَبْلَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا بَعْدَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا فَوْقَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ 48 یَا مَنْ عَطَاؤُهُ شَرِیفٌ یَا مَنْ فِعْلُهُ لَطِیفٌ یَا مَنْ لُطْفُهُ مُقِیمٌ یَا مَنْ إِحْسَانُهُ قَدِیمٌ یَا مَنْ قَوْلُهُ حَقٌّ یَا مَنْ وَعْدُهُ صِدْقٌ یَا مَنْ عَفْوُهُ فَضْلٌ یَا مَنْ عَذَابُهُ عَدْلٌ یَا مَنْ ذِکْرُهُ حُلْوٌ یَا مَنْ فَضْلُهُ عَمِیمٌ 49 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُسَهِّلُ یَا مُفَصِّلُ یَا مُبَدِّلُ یَا مُذَلِّلُ یَا مُنَزِّلُ یَا مُنَوِّلُ یَا مُفْضِلُ یَا مُجْزِلُ یَا مُمْهِلُ یَا مُجْمِلُ 50 یَا مَنْ یَرَى وَ لا یُرَى یَا مَنْ یَخْلُقُ وَ لا یُخْلَقُ یَا مَنْ یَهْدِی وَ لا یُهْدَى یَا مَنْ یُحْیِی وَ لا یُحْیَى یَا مَنْ یَسْأَلُ وَ لا یُسْأَلُ یَا مَنْ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ یَا مَنْ یُجِیرُ وَ لا یُجَارُ عَلَیْهِ یَا مَنْ یَقْضِی وَ لا یُقْضَى عَلَیْهِ یَا مَنْ یَحْکُمُ وَ لا یُحْکَمُ عَلَیْهِ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أَحَدٌ 51 یَا نِعْمَ الْحَسِیبُ یَا نِعْمَ الطَّبِیبُ یَا نِعْمَ الرَّقِیبُ یَا نِعْمَ الْقَرِیبُ یَا نِعْمَ الْمُجِیبُ یَا نِعْمَ الْحَبِیبُ یَا نِعْمَ الْکَفِیلُ یَا نِعْمَ الْوَکِیلُ یَا نِعْمَ الْمَوْلَى یَا نِعْمَ النَّصِیرُ 52 یَا سُرُورَ الْعَارِفِینَ یَا مُنَى الْمُحِبِّینَ یَا أَنِیسَ الْمُرِیدِینَ یَا حَبِیبَ التَّوَّابِینَ یَا رَازِقَ الْمُقِلِّینَ یَا رَجَاءَ الْمُذْنِبِینَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الْعَابِدِینَ یَا مُنَفِّسَ عَنِ الْمَکْرُوبِینَ یَا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُومِینَ یَا إِلَهَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ 53 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا رَبَّنَا یَا إِلَهَنَا یَا سَیِّدَنَا یَا مَوْلانَا یَا نَاصِرَنَا یَا حَافِظَنَا یَا دَلِیلَنَا یَا مُعِینَنَا یَا حَبِیبَنَا یَا طَبِیبَنَا 54 یَا رَبَّ النَّبِیِّینَ وَ الْأَبْرَارِ یَا رَبَّ الصِّدِّیقِینَ وَ الْأَخْیَارِ یَا رَبَّ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ یَا رَبَّ الصِّغَارِ وَ الْکِبَارِ یَا رَبَّ الْحُبُوبِ وَ الثِّمَارِ یَا رَبَّ الْأَنْهَارِ وَ الْأَشْجَارِ یَا رَبَّ الصَّحَارِی وَ الْقِفَارِ یَا رَبَّ الْبَرَارِی وَ الْبِحَارِ یَا رَبَّ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا رَبَّ الْأَعْلانِ وَ الْأَسْرَارِ 55 یَا مَنْ نَفَذَ فِی کُلِّ شَیْ‏ءٍ أَمْرُهُ یَا مَنْ لَحِقَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْمُهُ یَا مَنْ بَلَغَتْ إِلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قُدْرَتُهُ یَا مَنْ لا تُحْصِی الْعِبَادُ نِعَمَهُ یَا مَنْ لا تَبْلُغُ الْخَلائِقُ شُکْرَهُ یَا مَنْ لا تُدْرِکُ الْأَفْهَامُ جَلالَهُ یَا مَنْ لا تَنَالُ الْأَوْهَامُ کُنْهَهُ یَا مَنِ الْعَظَمَةُ وَ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُهُ یَا مَنْ لا تَرُدُّ الْعِبَادُ قَضَاءَهُ یَا مَنْ لا مُلْکَ إِلا مُلْکُهُ یَا مَنْ لا عَطَاءَ إِلا عَطَاؤُهُ 56 یَا مَنْ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى یَا مَنْ لَهُ الصِّفَاتُ الْعُلْیَا یَا مَنْ لَهُ الْآخِرَةُ وَ الْأُولَى یَا مَنْ لَهُ الْجَنَّةُ الْمَأْوَى یَا مَنْ لَهُ الْآیَاتُ الْکُبْرَى یَا مَنْ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى یَا مَنْ لَهُ الْحُکْمُ وَ الْقَضَاءُ یَا مَنْ لَهُ الْهَوَاءُ وَ الْفَضَاءُ یَا مَنْ لَهُ الْعَرْشُ وَ الثَّرَى یَا مَنْ لَهُ السَّمَاوَاتُ الْعُلَى 57 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَفُوُّ یَا غَفُورُ یَا صَبُورُ یَا شَکُورُ یَا رَءُوفُ یَا عَطُوفُ یَا مَسْئُولُ یَا وَدُودُ یَا سُبُّوحُ یَا قُدُّوسُ 58 یَا مَنْ فِی السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ یَا مَنْ فِی الْأَرْضِ آیَاتُهُ یَا مَنْ فِی کُلِّ شَیْ‏ءٍ دَلائِلُهُ یَا مَنْ فِی الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ یَا مَنْ فِی الْجِبَالِ خَزَائِنُهُ یَا مَنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَرْجِعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ یَا مَنْ أَظْهَرَ فِی کُلِّ شَیْ‏ءٍ لُطْفَهُ یَا مَنْ أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ یَا مَنْ تَصَرَّفَ فِی الْخَلائِقِ قُدْرَتُهُ 59 یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ 60 یَا کَافِیَ مَنِ اسْتَکْفَاهُ یَا هَادِیَ مَنِ اسْتَهْدَاهُ یَا کَالِیَ مَنِ اسْتَکْلاهُ یَا رَاعِیَ مَنِ اسْتَرْعَاهُ یَا شَافِیَ مَنِ اسْتَشْفَاهُ یَا قَاضِیَ مَنِ اسْتَقْضَاهُ یَا مُغْنِیَ مَنِ اسْتَغْنَاهُ یَا مُوفِیَ مَنِ اسْتَوْفَاهُ یَا مُقَوِّیَ مَنِ اسْتَقْوَاهُ یَا وَلِیَّ مَنِ اسْتَوْلاهُ 61 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا خَالِقُ یَا رَازِقُ یَا نَاطِقُ یَا صَادِقُ یَا فَالِقُ یَا فَارِقُ یَا فَاتِقُ یَا رَاتِقُ یَا سَابِقُ [فَائِقُ‏] یَا سَامِقُ 62 یَا مَنْ یُقَلِّبُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ یَا مَنْ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ الْأَنْوَارَ یَا مَنْ خَلَقَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ یَا مَنْ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یَا مَنْ قَدَّرَ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ یَا مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ یَا مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ یَا مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا یَا مَنْ لَیْسَ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ یَا مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ 63 یَا مَنْ یَعْلَمُ مُرَادَ الْمُرِیدِینَ یَا مَنْ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ یَا مَنْ یَسْمَعُ أَنِینَ الْوَاهِنِینَ یَا مَنْ یَرَى بُکَاءَ الْخَائِفِینَ یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ یَا مَنْ یَقْبَلُ عُذْرَ التَّائِبِینَ یَا مَنْ لا یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ یَا مَنْ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ یَا مَنْ لا یَبْعُدُ عَنْ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ 64 یَا دَائِمَ الْبَقَاءِ یَا سَامِعَ الدُّعَاءِ یَا وَاسِعَ الْعَطَاءِ یَا غَافِرَ الْخَطَاءِ یَا بَدِیعَ السَّمَاءِ یَا حَسَنَ الْبَلاءِ یَا جَمِیلَ الثَّنَاءِ یَا قَدِیمَ السَّنَاءِ یَا کَثِیرَ الْوَفَاءِ یَا شَرِیفَ الْجَزَاءِ 65 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا سَتَّارُ یَا غَفَّارُ یَا قَهَّارُ یَا جَبَّارُ یَا صَبَّارُ یَا بَارُّ یَا مُخْتَارُ یَا فَتَّاحُ یَا نَفَّاحُ یَا مُرْتَاحُ 66 یَا مَنْ خَلَقَنِی وَ سَوَّانِی یَا مَنْ رَزَقَنِی وَ رَبَّانِی یَا مَنْ أَطْعَمَنِی وَ سَقَانِی یَا مَنْ قَرَّبَنِی وَ أَدْنَانِی یَا مَنْ عَصَمَنِی وَ کَفَانِی یَا مَنْ حَفِظَنِی وَ کَلانِی یَا مَنْ أَعَزَّنِی وَ أَغْنَانِی یَا مَنْ وَفَّقَنِی وَ هَدَانِی یَا مَنْ آنَسَنِی وَ آوَانِی یَا مَنْ أَمَاتَنِی وَ أَحْیَانِی 67 یَا مَنْ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ یَا مَنْ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ یَا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یَا مَنْ لا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلا بِإِذْنِهِ یَا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ یَا مَنْ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ یَا مَنْ لا رَادَّ لِقَضَائِهِ یَا مَنِ انْقَادَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِأَمْرِهِ یَا مَنِ السَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ یَا مَنْ یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ 68 یَا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ مِهَادا یَا مَنْ جَعَلَ الْجِبَالَ أَوْتَادا یَا مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجا یَا مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُورا یَا مَنْ جَعَلَ اللَّیْلَ لِبَاسا یَا مَنْ جَعَلَ النَّهَارَ مَعَاشا یَا مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُبَاتا یَا مَنْ جَعَلَ السَّمَاءَ بِنَاءً یَا مَنْ جَعَلَ الْأَشْیَاءَ أَزْوَاجا یَا مَنْ جَعَلَ النَّارَ مِرْصَادا 69 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا سَمِیعُ یَا شَفِیعُ یَا رَفِیعُ یَا مَنِیعُ یَا سَرِیعُ یَا بَدِیعُ یَا کَبِیرُ یَا قَدِیرُ یَا خَبِیرُ [مُنِیرُ] یَا مُجِیرُ یَا حَیّا قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیّا بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ حَیٌّ یَا حَیُّ الَّذِی لا یُشَارِکُهُ حَیٌّ یَا حَیُّ الَّذِی لا یَحْتَاجُ إِلَى حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یُمِیتُ کُلَّ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یَرْزُقُ کُلَّ حَیٍّ یَا حَیّا لَمْ یَرِثِ الْحَیَاةَ مِنْ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتَى یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ 71 یَا مَنْ لَهُ ذِکْرٌ لا یُنْسَى یَا مَنْ لَهُ نُورٌ لا یُطْفَى یَا مَنْ لَهُ نِعَمٌ لا تُعَدُّ یَا مَنْ لَهُ مُلْکٌ لا یَزُولُ یَا مَنْ لَهُ ثَنَاءٌ لا یُحْصَى یَا مَنْ لَهُ جَلالٌ لا یُکَیَّفُ یَا مَنْ لَهُ کَمَالٌ لا یُدْرَکُ یَا مَنْ لَهُ قَضَاءٌ لا یُرَدُّ یَا مَنْ لَهُ صِفَاتٌ لا تُبَدَّلُ یَا مَنْ لَهُ نُعُوتٌ لا تُغَیَّرُ 72 یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ یَا مَالِکَ یَوْمِ الدِّینِ یَا غَایَةَ الطَّالِبِینَ یَا ظَهْرَ اللاجِینَ یَا مُدْرِکَ الْهَارِبِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ یَا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ 73 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا شَفِیقُ یَا رَفِیقُ یَا حَفِیظُ یَا مُحِیطُ یَا مُقِیتُ یَا مُغِیثُ یَا مُعِزُّ یَا مُذِلُّ یَا مُبْدِئُ یَا مُعِیدُ 74 یَا مَنْ هُوَ أَحَدٌ بِلا ضِدٍّ یَا مَنْ هُوَ فَرْدٌ بِلا نِدٍّ یَا مَنْ هُوَ صَمَدٌ بِلا عَیْبٍ یَا مَنْ هُوَ وِتْرٌ بِلا کَیْفٍ یَا مَنْ هُوَ قَاضٍ بِلا حَیْفٍ یَا مَنْ هُوَ رَبٌّ بِلا وَزِیرٍ یَا مَنْ هُوَ عَزِیزٌ بِلا ذُلٍّ یَا مَنْ هُوَ غَنِیٌّ بِلا فَقْرٍ یَا مَنْ هُوَ مَلِکٌ بِلا عَزْلٍ یَا مَنْ هُوَ مَوْصُوفٌ بِلا شَبِیهٍ 75 یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ یَا مَنْ حَمْدُهُ عِزٌّ لِلْحَامِدِینَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِیعِینَ یَا مَنْ بَابُهُ مَفْتُوحٌ لِلطَّالِبِینَ یَا مَنْ سَبِیلُهُ وَاضِحٌ لِلْمُنِیبِینَ یَا مَنْ آیَاتُهُ بُرْهَانٌ لِلنَّاظِرِینَ یَا مَنْ کِتَابُهُ تَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ یَا مَنْ رِزْقُهُ عُمُومٌ لِلطَّائِعِینَ وَ الْعَاصِینَ یَا مَنْ رَحْمَتُهُ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ 76 یَا مَنْ تَبَارَکَ اسْمُهُ یَا مَنْ تَعَالَى جَدُّهُ یَا مَنْ لا إِلَهَ غَیْرُهُ یَا مَنْ جَلَّ ثَنَاؤُهُ یَا مَنْ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ یَا مَنْ یَدُومُ بَقَاؤُهُ یَا مَنِ الْعَظَمَةُ بَهَاؤُهُ یَا مَنِ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُهُ یَا مَنْ لا تُحْصَى آلاؤُهُ یَا مَنْ لا تُعَدُّ نَعْمَاؤُهُ 77 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُعِینُ یَا أَمِینُ یَا مُبِینُ یَا مَتِینُ یَا مَکِینُ یَا رَشِیدُ یَا حَمِیدُ یَا مَجِیدُ یَا شَدِیدُ یَا شَهِیدُ 78 یَا ذَا الْعَرْشِ الْمَجِیدِ یَا ذَا الْقَوْلِ السَّدِیدِ یَا ذَا الْفِعْلِ الرَّشِیدِ یَا ذَا الْبَطْشِ الشَّدِیدِ یَا ذَا الْوَعْدِ وَ الْوَعِیدِ یَا مَنْ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ یَا مَنْ هُوَ فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ یَا مَنْ هُوَ قَرِیبٌ غَیْرُ بَعِیدٍ یَا مَنْ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ یَا مَنْ هُوَ لَیْسَ بِظَلامٍ لِلْعَبِیدِ 79 یَا مَنْ لا شَرِیکَ لَهُ وَ لا وَزِیرَ یَا مَنْ لا شَبِیهَ [شِبْهَ‏] لَهُ وَ لا نَظِیرَ یَا خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِیرِ یَا مُغْنِیَ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ یَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ یَا رَاحِمَ الشَّیْخِ الْکَبِیرِ یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ یَا مَنْ هُوَ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ یَا مَنْ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ 80 یَا ذَا الْجُودِ وَ النِّعَمِ یَا ذَا الْفَضْلِ وَ الْکَرَمِ یَا خَالِقَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ یَا بَارِئَ الذَّرِّ وَ النَّسَمِ یَا ذَا الْبَأْسِ وَ النِّقَمِ یَا مُلْهِمَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ یَا کَاشِفَ الضُّرِّ وَ الْأَلَمِ یَا عَالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَمِ یَا رَبَّ الْبَیْتِ وَ الْحَرَمِ یَا مَنْ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ مِنَ الْعَدَمِ 81 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا فَاعِلُ یَا جَاعِلُ یَا قَابِلُ یَا کَامِلُ یَا فَاصِلُ یَا وَاصِلُ یَا عَادِلُ یَا غَالِبُ یَا طَالِبُ یَا وَاهِبُ 82 یَا مَنْ أَنْعَمَ بِطَوْلِهِ یَا مَنْ أَکْرَمَ بِجُودِهِ یَا مَنْ جَادَ بِلُطْفِهِ یَا مَنْ تَعَزَّزَ بِقُدْرَتِهِ یَا مَنْ قَدَّرَ بِحِکْمَتِهِ یَا مَنْ حَکَمَ بِتَدْبِیرِهِ یَا مَنْ دَبَّرَ بِعِلْمِهِ یَا مَنْ تَجَاوَزَ بِحِلْمِهِ یَا مَنْ دَنَا فِی عُلُوِّهِ یَا مَنْ عَلا فِی دُنُوِّهِ 83 یَا مَنْ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَا مَنْ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ یَا مَنْ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُعِزُّ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُذِلُّ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُصَوِّرُ فِی الْأَرْحَامِ مَا یَشَاءُ یَا مَنْ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ 84 یَا مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا یَا مَنْ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْرا یَا مَنْ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدا یَا مَنْ جَعَلَ [مِنَ الْمَلائِکَةِ] الْمَلائِکَةَ رُسُلا یَا مَنْ جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجا یَا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارا یَا مَنْ خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرا یَا مَنْ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ أَمَدا یَا مَنْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْما یَا مَنْ أَحْصَى کُلَّ شَیْ‏ءٍ عَدَدا 85 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا أَوَّلُ یَا آخِرُ یَا ظَاهِرُ یَا بَاطِنُ یَا بَرُّ یَا حَقُّ یَا فَرْدُ یَا وِتْرُ یَا صَمَدُ یَا سَرْمَدُ 86 یَا خَیْرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ یَا أَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ یَا أَجَلَّ مَشْکُورٍ شُکِرَ یَا أَعَزَّ مَذْکُورٍ ذُکِرَ یَا أَعْلَى مَحْمُودٍ حُمِدَ یَا أَقْدَمَ مَوْجُودٍ طُلِبَ یَا أَرْفَعَ مَوْصُوفٍ وُصِفَ یَا أَکْبَرَ مَقْصُودٍ قُصِدَ یَا أَکْرَمَ مَسْئُولٍ سُئِلَ یَا أَشْرَفَ مَحْبُوبٍ عُلِمَ 87 یَا حَبِیبَ الْبَاکِینَ یَا سَیِّدَ الْمُتَوَکِّلِینَ یَا هَادِیَ الْمُضِلِّینَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ یَا أَنِیسَ الذَّاکِرِینَ یَا مَفْزَعَ الْمَلْهُوفِینَ یَا مُنْجِیَ الصَّادِقِینَ یَا أَقْدَرَ الْقَادِرِینَ یَا أَعْلَمَ الْعَالِمِینَ یَا إِلَهَ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ 88 یَا مَنْ عَلا فَقَهَرَ یَا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ یَا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ یَا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ یَا مَنْ عُصِیَ فَغَفَرَ یَا مَنْ لا تَحْوِیهِ الْفِکَرُ یَا مَنْ لا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ یَا مَنْ لا یَخْفَى عَلَیْهِ أَثَرٌ یَا رَازِقَ الْبَشَرِ یَا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ 89 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا حَافِظُ یَا بَارِئُ یَا ذَارِئُ یَا بَاذِخُ یَا فَارِجُ یَا فَاتِحُ یَا کَاشِفُ یَا ضَامِنُ یَا آمِرُ یَا نَاهِی 90 یَا مَنْ لا یَعْلَمُ الْغَیْبَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَصْرِفُ السُّوءَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَخْلُقُ الْخَلْقَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَغْفِرُ الذَّنْبَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُتِمُّ النِّعْمَةَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُقَلِّبُ الْقُلُوبَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُنَزِّلُ الْغَیْثَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَبْسُطُ الرِّزْقَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُحْیِی الْمَوْتَى إِلا هُوَ 91 یَا مُعِینَ الضُّعَفَاءِ یَا صَاحِبَ الْغُرَبَاءِ یَا نَاصِرَ الْأَوْلِیَاءِ یَا قَاهِرَ الْأَعْدَاءِ یَا رَافِعَ السَّمَاءِ یَا أَنِیسَ الْأَصْفِیَاءِ یَا حَبِیبَ الْأَتْقِیَاءِ یَا کَنْزَ الْفُقَرَاءِ یَا إِلَهَ الْأَغْنِیَاءِ یَا أَکْرَمَ الْکُرَمَاءِ 92 یَا کَافِیا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا قَائِما عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ لا یُشْبِهُهُ شَیْ‏ءٌ یَا مَنْ لا یَزِیدُ فِی مُلْکِهِ شَیْ‏ءٌ یَا مَنْ لا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ یَا مَنْ لا یَنْقُصُ مِنْ خَزَائِنِهِ شَیْ‏ءٌ یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ یَا مَنْ لا یَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ شَیْ‏ءٌ یَا مَنْ هُوَ خَبِیرٌ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ کُلَّ شَیْ‏ءٍ 93 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُکْرِمُ یَا مُطْعِمُ یَا مُنْعِمُ یَا مُعْطِی یَا مُغْنِی یَا مُقْنِی یَا مُفْنِی یَا مُحْیِی یَا مُرْضِی یَا مُنْجِی 94 یَا أَوَّلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ آخِرَهُ یَا إِلَهَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ مَلِیکَهُ یَا رَبَّ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ صَانِعَهُ یَا بَارِئَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ خَالِقَهُ یَا قَابِضَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ بَاسِطَهُ یَا مُبْدِئَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ مُعِیدَهُ یَا مُنْشِئَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ مُقَدِّرَهُ یَا مُکَوِّنَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ مُحَوِّلَهُ یَا مُحْیِیَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ مُمِیتَهُ یَا خَالِقَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ وَارِثَهُ 95 یَا خَیْرَ ذَاکِرٍ وَ مَذْکُورٍ یَا خَیْرَ شَاکِرٍ وَ مَشْکُورٍ یَا خَیْرَ حَامِدٍ وَ مَحْمُودٍ یَا خَیْرَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ یَا خَیْرَ دَاعٍ وَ مَدْعُوٍّ یَا خَیْرَ مُجِیبٍ وَ مُجَابٍ یَا خَیْرَ مُونِسٍ وَ أَنِیسٍ یَا خَیْرَ صَاحِبٍ وَ جَلِیسٍ یَا خَیْرَ مَقْصُودٍ وَ مَطْلُوبٍ یَا خَیْرَ حَبِیبٍ وَ مَحْبُوبٍ 96 یَا مَنْ هُوَ لِمَنْ دَعَاهُ مُجِیبٌ یَا مَنْ هُوَ لِمَنْ أَطَاعَهُ حَبِیبٌ یَا مَنْ هُوَ إِلَى مَنْ أَحَبَّهُ قَرِیبٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنِ اسْتَحْفَظَهُ رَقِیبٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجَاهُ کَرِیمٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصَاهُ حَلِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی عَظَمَتِهِ رَحِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی حِکْمَتِهِ عَظِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی إِحْسَانِهِ قَدِیمٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنْ أَرَادَهُ عَلِیمٌ 97 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُسَبِّبُ یَا مُرَغِّبُ یَا مُقَلِّبُ یَا مُعَقِّبُ یَا مُرَتِّبُ یَا مُخَوِّفُ یَا مُحَذِّرُ یَا مُذَکِّرُ یَا مُسَخِّرُ یَا مُغَیِّرُ 98 یَا مَنْ عِلْمُهُ سَابِقٌ یَا مَنْ وَعْدُهُ صَادِقٌ یَا مَنْ لُطْفُهُ ظَاهِرٌ یَا مَنْ أَمْرُهُ غَالِبٌ یَا مَنْ کِتَابُهُ مُحْکَمٌ یَا مَنْ قَضَاؤُهُ کَائِنٌ یَا مَنْ قُرْآنُهُ مَجِیدٌ یَا مَنْ مُلْکُهُ قَدِیمٌ یَا مَنْ فَضْلُهُ عَمِیمٌ یَا مَنْ عَرْشُهُ عَظِیمٌ 99 یَا مَنْ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ یَا مَنْ لا یَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ یَا مَنْ لا یُلْهِیهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ یَا مَنْ لا یُغَلِّطُهُ سُؤَالٌ عَنْ سُؤَالٍ یَا مَنْ لا یَحْجُبُهُ شَیْ‏ءٌ عَنْ شَیْ‏ءٍ یَا مَنْ لا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ یَا مَنْ هُوَ غَایَةُ مُرَادِ الْمُرِیدِینَ یَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى هِمَمِ الْعَارِفِینَ یَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى طَلَبِ الطَّالِبِینَ یَا مَنْ لا یَخْفَى عَلَیْهِ ذَرَّةٌ فِی الْعَالَمِینَ 100 یَا حَلِیما لا یَعْجَلُ یَا جَوَادا لا یَبْخَلُ یَا صَادِقا لا یُخْلِفُ یَا وَهَّابا لا یَمَلُّ یَا قَاهِرا لا یُغْلَبُ یَا عَظِیما لا یُوصَفُ یَا عَدْلا لا یَحِیفُ یَا غَنِیّا لا یَفْتَقِرُ یَا کَبِیرا لا یَصْغُرُ یَا حَافِظا لا یَغْفُلُ سُبْحَانَکَ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ *

بک یا الله  بک یا الله  بک یا الله  بک یا الله  بک یا الله  بک یا الله  بک یا الله  بک یا الله بک یا الله  بک یا الله

 منبع: سایت فطرس

عشق یک واژه‌ی لال است!

 

Image hosting by TinyPic

عشق یک واژه‌ی لال است، تو باید باشی

زندگی بی تو محال است، تو باید باشی

شاعرش را نمی‌دانم


 

خونه‌ی باهار کدوم وره؟!

 

 عمران صلاحی...

کمک کنین هلش بدیم، چرخ ستاره پنچره
رو آسمون شهری که ستاره برق خنجره
گلدون سرد و خالی رو بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب، وابشه چند تا حنجره
به ما که خسته ایم بگه خونه‌ی باهار کدوم وره

تو شهرمون آخ بمیرم! چشم ستاره کور شده
برگ درخت باغمون زباله‌ی سپور شده
مسافر امیدمون رفته از اینجا دور شده
کاش تو فضای چشممون پیدا بشه یه شاپره
به ما که خسته‌ایم بگه خونه‌ی باهار کدوم وره

کنار تنگ ماهیا، گربه رو نازش می‌کنن
سنگ سیاه حقه رو مهر نمازش می‌کنن
آخر خط که می‌رسیم خطو درازش می‌کنن
آهای فلک که گردنت از هممون بلندتره
به ما که خسته‌ایم بگو خونه‌ی باهار کدوم وره

                                                 زنده یاد عمران ِ صلاحی

مراسم تشیع: روز پنج شنبه 13 مهرماه - ساعت 9 صبح- از خیابان ایرانشهر، خانه‌ی هنرمندان
بهشت زهرا، قطعه‌ی هنرمندان 

 

ایستادن در چراغ زرد!

 

رو گرفت!

در تقاطعی در یکی از خیابان‌های پاییز گرفته‌ی پایتخت،

چراغ زرد شد!

 

ای پاییز ِ خوش‌آمده!

 

ای پاییز ِ خوش‌آمده به امروز ِ ما!

ای پاییز  ِ خوش‌آمده به امروز ِ ما؛

مقدم‌ات گل‌باران!

 

تولدبازی را در صندلی ببینید!

 

اللهم صل علی آینه و آل آینه!

 

اللهم صل علی آینه و آل آینه

می خواهم ننویسم!
می خواهم نوشته‌نشود این کلمات!
می‌خواهم جای کلمه‌ای تنگ نشود که سبب شود تو در آمدنت ثانیه‌ای حتا، تأخیر کنی!
می‌خواهم ننویسم تا کوچ همیشه‌گی پروانه ها به این‌جا (این‌جای ِ غمگین ِخالی!) لحظه‌ای دچار تردید نشود
می‌خواهم ننویسم تا کلمه‌ای خاشاک نشود و مسیر عطر خوش تو که به سمت دل‌های ماست درجه‌ای کج نشود!
نمی‌خواهم بنویسم « بیا » که کلمات حقیرند و ناچیز و نمی توانند و نمی توانند بفهمند من چه می‌خواستم بگویم و تو چه می‌خواستی بشنوی!
نمی‌توانم بنویسم! می‌خواهم نوشته شوم!
می‌خواهم نوشته شوم مسافری دارم در رگ‌هایم،  که همه‌ راه‌هایش به قلب من منتهی می شود!
موجی برخاسته از دریای دیدگانم که می‌خواهد آتش هزار سال نیامدنت را خاموش کند
نوشته می‌شوم رودی خسته می‌خواهد آغوش دریا را مزمزه کند!
و دستی که به تمنای باران برخاسته می‌خواهد خیس برگردد به خشک‌سالی دلم!
نوشته می شوم همیشه نگران نگاه‌ها به جاده‌ دوخته‌شده‌اند!
همیشه در خیره‌شدن به جاده‌ است که پلک‌زدن فرامش می‌شود تا هزار سال!
شما نورید آقا! از بس که نیامدید خفاش شده‌ایم و داریم عادت می‌کنیم به تاریکی!
یانور یانور یانور
شما آینه‌اید آقا. دلتان آینه است چشمتان آینه است.
اصلا شما خاندان نورید و آینه!
اجازه بدهید بگویم:
اللهم صل علی آینه و آل آینه